شکیبا افخمی راد | شهرآرانیوز - «با وجود گذشت بیش از ۴۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز داستانهای ناگفته بسیار زیادی از موقعیتها و حوادث دوران انقلاب مشهد نانوشته مانده است که باید با حمایت سازمانهای متولی بازگو شوند تا حداقل جوانان ما بدانند مشهد قطب اصلی مبارزه بوده است.» این را علی براتی گجوان از نویسندگان مشهدی دغدغهمند در حوزه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی میگوید. نویسندهای که متولد ۱۳۴۴ در روستان کجوان است و نخستین مجموعه داستانش را با نام «پسر من قاتل است» در سال ۱۳۹۵ منتشر کرد.
همچنین اوایل امسال نیز دومین مجموعه داستانی براتی کجوان به نام «آماده ترورباش» با محوریت خاطرات خود و دیگران از رویدادهای مرتبط با انقلاب اسلامی در دهه پنجاه و شصت، از سوی نشر «صاد» منتشر شد. کتابی که توانسته نظر داوران چهاردهمین دوره جایزه جلال آل احمد را جلب کند و در بخش مجموعه داستان کوتاه نامزد دریافت جایزه شود. به همین مناسبت و هم زمان با آغاز دهه فجر با علی براتی گجوان درباره کتاب «آماده ترورباش» و آثاری که با محوریت انقلاب اسلامی منتشر شده اند صحبت کرده ایم که در ادامه میخوانید.
گجوان که با فاصله پنج ساله از کتاب اولش «پسر من قاتل است؟»، کتاب «آماده ترور باش» را راهی بازار نشر کرده درباره دومین اثرش توضیح میدهد: این کتاب ماحصل بیش از چهارسال تحقیق روی داستانهای مختلف است. جرقه اولیه آن هم به نشستهایی که در روزنامه قدس با حضور تعدادی از نویسندگان مشهدی برگزار میشد برمی گردد. در یکی از جلسات محمد معصوم دوست که بعد از شکل گیری انقلاب اسلامی اولین فیلم نامه سینمایی مشهد را نوشته بود داستانی درباره ماجراهای یک پسر حرف گوش نکن در مدرسه راهنمایی را خواند که برایم جذاب بود و من را یاد کلاس سوم راهنمایی خودم در مدرسه منوچهری هم زمان با دوران انقلاب اسلامی انداخت. داستانی درباره آن زمان نوشتم که در روزنامه قدس چاپ شد و بازخورد خیلی خوبی هم گرفت. بعد از آنجا بود که به این فکر افتادم مجموعهای درباره داستانهای انقلابی چاپ کنم.
او با اشاره به نوشتن ۲۱ داستان کوتاه با محور فضای انقلاب اسلامی در کتاب «آماده ترورباش» تصریح میکند: تفاوتی که این کتاب با باقی آثار منتشر شده در حوزه انقلاب اسلامی دارد این است که براساس تجربیات زیستی خودم و دوستانم نوشته شده است. شاید حتی بتوان گفت جزو اولین مجموعههایی است که انقلاب اسلامی را از نگاه مردم عادی و کف خیابان که هیچ کدامشان اکنون مسئولیتی ندارند روایت میکند.
براتی درباره نامزد شدن دومین مجموعه داستانی اش در چهاردهمین دوره جشنواره جلال آل احمد میگوید: کسب جوایزی مانند جایزه جلال برای ما نویسندگانی که در حوزه داستان انقلاب اسلامی و جنگ کار میکنیم اتفاق خوشایندی است. یکی از دلایلش هم کمک به دیده شدن آثار است که بازده خوبی برای کتابهای حوزه انقلاب اسلامی و جنگمان هم به همراه خواهد داشت.
به باور او، جایزه جلال امسال از نامهای مشهور دوری کرده است که نشان میدهد متولیان امسال به دنبال معرفی نامهای جدیدی به جامعه ادبیات داستانی کشورند.
این نویسنده یادآور میشود: جوایز مختلف ادبی مقبولیتشان به آثاری که معرفی میکنند برمی گردد. به تبع جایزه جلال که معتبرترین جایزه داستان نویسی کشور است، سراغ موضوعاتی میرود که در جامعه مقبولیت بیشتری دارند.
براتی با اشاره به دشواری نوشتن کتاب درباره انقلاب اسلامی و دفاع مقدس براین باور است که این روزها کمتر کسی مجموعه داستان با موضوع جنگ مینویسد و کسی به دنبال نوشتن مجموعه داستان انقلابی هم نیست، چون ناشران خصوصی کمتر این موضوعات را چاپ میکنند. آنها فکر میکنند کتابهایی با این محوریت خواننده ندارد، بنابراین برایش هزینهای نمیکنند. اما با نگاه جشنوارهها و جوایز مختلف به این کتابها حداقل آثار دیده و مردم ما متوجه میشوند هنوز بعد از گذشت سالها از انقلاب اسلامی و جنگ، داستانهای گوناگون و جذابی باقی مانده که باید روایت شوند.
او با تأکید بر تأثیر جوایز ادبی بر دیده شدن بیشتر آثار میگوید: این جوایز به من نویسنده نشان میدهد که کتابهایی با موضوعات دفاع مقدس و انقلاب اسلامی همچنان دیده و خوانده میشود و جای امیدواری است که این ژانرها به فراموشی سپرده نشوند.
براتی، درباره کتاب جدیدی که در دست انتشار دارد توضیح میدهد: حدود پنج سال پیش که مجموعه «پسر من قاتل است؟» منتشر شد، وحید جلیلی فعال فرهنگی مشهدی در دیداری که در جبهه فرهنگی انقلاب باهم داشتیم به من پیشنهاد داد تا یک کتاب درباره یکی از شهدای انقلاب بنویسم. من اولین شرطی که گذاشتم این بود که درباره شهیدی بنویسم که حتما اهل محله خودم، طلاب باشد.
این نویسنده یادآور میشود: در تحقیقاتم به شهیدی روحانی رسیدم که در راهپیمایی ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۵ به شهادت رسیده بود. در آن راهپیمایی گروهک منافقین در خیابان خسروی نو مشهد به طرف مردم تیراندازی و چند نارنجک منفجر کردند که سه نفر به شهادت رسیدند و ۳۳ نفر مجروح شدند، البته در برخی آمار غیررسمی از ۴۷ مجروح هم نام برده شد ه است.
او با اشاره به ابعاد وسیع این حادثه میگوید: من میخواستم درباره شهید بنویسم، اما خود حادثه برایم مهمتر شد. از این رو تعدادی از مجروحان را پیدا و با آنها مصاحبه کردم.
این نویسنده خاطرنشان میکند: بعد از پنج یا شش ماه انجام تحقیقات میدانی، روایتها را به صورت داستان نیمه بلند درآوردم و به نشر «شهر بهشت»، انتشارات شهرداری مشهد تحویل دادم که چاپش به دوران معاونت فرهنگی وحید جلیلی نرسید و چهار سال روند انتشار کتاب متوقف شد.
الان دوباره کتاب با نام «چه روزهای سختی بود» در نوبت چاپ قرار گرفته و به زودی و احتمالا در دهه فجر امسال منتشر خواهد شد.
براتی همچنین میگوید: ما داستان نویسهای ایرانی کمی داریم که داستان موقعیت بنویسند بیشتر داستانها درباره شخصیت هستند. یعنی برای بسیاری از داستان نویسان افراد بسیار مهمتر از موقعیتها هستند.
او بیان میکند: در مجموعه داستان انقلابی «آماده ترو رباش» فقط یک یا دو داستان درباره شخصیتها وجود دارد و باقی داستانها به موقعیتی که شخصیت در آن گرفتار میشود میپردازد. به نظرم همین موضوع نیز باعث موفقیت کتاب شده است. اثر جدیدی هم که قرار است منتشر کنم درباره موقعیت است.
این نویسنده با ابراز تعجب از اینکه هیچ کاری تا به امروز درباره حادثه سال ۱۳۶۵ در خیابان خسروی نو انجام نشده است میگوید: شاید اگر وحید جلیلی انگشت روی این قضیه نمیگذاشت و تأییدش را نمیگرفت این کار هم انجام نمیشد.
براتی با اشاره به وجود داستانهای مختلف در باره انقلاب اسلامی در مشهد تصریح میکند: ما موقعیتهای خوبی در مشهد در باره انقلاب اسلامی داریم که هیچ کس سراغ آن نرفته است. شاید این موقعیتها اگر در هر شهر دیگری بود دهها فیلم و کتاب درباره آنها ساخته و نوشته شده بود. به گفته او، اگر فضای مناسب ایجاد شود بسیاری از نویسندگان مشهدی تمایل دارند تا درباره وقایع انقلاب در شهرشان کتاب بنویسند.
این نویسنده با تأکید بر ضرورت پیگیری نهادهای متولی برای انتشار آثاری در حوزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس یادآور میشود: امیدوارم پیش از آنکه نسل برخاسته از انقلاب را از دست بدهیم کاری انجام شود تا داستانهای انقلاب از مشهد روایت شود و مردم بدانند چه اتفاقاتی رخ داده و چه کارهایی انجام شده است. او همچنین با اشاره به مهاجرت نویسندگان مشهدی از شهرشان بیان میکند: اگر مسئولان تدبیری نیندیشند همین تعداد اندک نویسندگان باقی مانده هم خانه نشین میشوند یا به تهران مهاجرت میکنند.
در ادامه بخوانید
گپ و گفت با نسرین رجب پور، نویسنده کتاب «بابارجب» و نامزد دریافت جایزه جلال آل احمد